ابوعبدالله‌ رودکی پایه‌گذار و پدر شعر کلاسیک فارسی است که در اواخر قرن 9 و اوایل قرن 10 در طی سلسله سامانیان زندگی می‌کرد. او قصیده‌ها و شعر‌های معروفش را به زبان فارسی می‌نوشت. رودكی یک خواننده و موسیقیدان با استعداد بود. او چنگ را به زيبايی می‌نواخت. نصر‌ بن‌ احمد ‌سامانی (943-914م) رودکی را به بخارا دعوت کرد. رودكی بيشتر عمرش را در بخارا گذراند و از زمانی که حامیش را در سال 937م از دست داد؛ دوران سختی و تنگدستی وی شروع شد.
رودكی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. دولتشاه سمرقندی در پاداش امير نصر دوم سامانی به رودكی، ناباورانه به هشتاد هزار درم نقره انعام ياد می‌كند و اينكه فرزانگان به رتبت بالا‌ كشيده می‌شدند و به حرمت درخور و پاداش لايق اختصاص می‌يافتند. نفوذ شعر و موسيقی او در دربار نصربن‌احمد چندان بود كه داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا به خوبی بيانگر آن است. هنگامی كه نصربن‌احمد‌ سامانی به هرات رفته و زمان زيادی در آن ديار مانده بود هيچ كس را يارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد كه به بخارا بازگردد؛ درباريان از رودكی خواستند تا او اين وظيفه دشورا را بپذيرد. رودكی شاعر پرآوازه شعر معروف "بوی جوی موليان آيد همی/ياد يار مهربان آيد همی" را سروده و موجبات بازگشت نصربن‌احمد را فراهم آورد.

مقبره پدر شعر فارسي در پنج رود

درباريان و شاعران، همه او را گرامی می‌داشتند. عنصری در بيان شعرهای رودكی شعر معروفی سروده است. 

غزل رودکی وار، نیکو بود/غزلهای من رودکی وار نیست

بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطيّب‌ مصعبی صاحب ديوان ‌رسالت، شاعر و فيلسوف شهيد بلخی(325ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزديكی داشتند.

ورودي پارك و مقبره رودكی در پنج‌رود
تابلو شعرای فارسي زبان در موزه رودكی–پنج‌رود

پروفسور گراسيموف (نفر اوّل از سمت چپ) و همكارانش

عدّه‌ای می‌گويند كه وی از آغاز نابينا بود. امّا با بررسی پروفسور گراسيموف (1970ميلادي) بر جمجمه و استخوان‌های وی مشخّص شد كه در دوران پيری با فلز گداخته‌ای چشم او را كور كرده‌اند. برخی استخوان‌هايش شكسته و در بيش از 80 سالگی در پنج رود چشم از جهان فرو بست.
رودكی گذشته از نصربن ‌احمد ‌سامانی كسان ديگری مانند: اميرجعفر بانويه از اميران‌ سيستان، ابوطيّب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن كسايی، عماره مروزی و ماكان‌كاكی را نيز مدح كرده است. اينها در حالی است كه رودكی خود به پرهيز از مداحی اشاره میكند.

زهره كجا بودمی به مدح اميری                كز پی او آفريد گيتی يزدان[5]

از آثار او اين‌طور به نظر می‌رسد، كه رودكی به مذهب اسماعيلی گرايش داسته است؛ شايد يكی از علّت‌های كورشدن او در روزگار پيری همين موضوع باشد.
با توجّه به مقاله كريمسكی، هيچ بعيد به نظر نمی‌رسد كه پس از خلع امير قرمطی، رودكی را نيز به سبب هواداری از قرمطيان و بی‌اعتنايی به مذهب رايج زمان كور كرده باشند.
آنچه مسلّم است، زندگی صاحبقران ‌مُلك‌ سخن، ابوعبدالله‌ جعفربن ‌محمّد ‌رودكی ‌سمرقندی در هاله‌ای از رمز و راز پوشيده شده است و با اينكه بيش از هزار و صدسال از مرگ او می‌گذرد هنوز معمّاهای زندگی او حل نشده و پرده‌ای از ابهام بر روی زندگی پدر شعرفارسی سايه گسترده است.
رودكي در پيري با بی‌اعتنايی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پيری او سرشار از شِكوه روزگار حسرت از گذشته و بيان ناداری است. رودكی از شاعران بزرگ سبك ‌خراسانی است. شعرهای اندكی از او به يادگار مانده كه بيشتر به صورت بيت‌هايی پراكنده از قطعه‌های گوناگون است. 

موزه رودكي در پنج‌رود، محّل مقبره رودكي

جدا از آثار منظوم، رودکی همچنین با ترجمه کردن مجموعه‌ای هندی از داستان‌های کوتاه تعلیمی به نام کلیله‌ و ‌دمنه از عربی به فارسی كمك مهمّی به ادبیات کرده است. رودكی روزهای آخر عمرش را در فقر گذراند و در سال 329 هجري/941-942م. در روستای زادگاهش پنج‌رود در نزديكی شهر پنجکنت امروزی درگذشت. مرگ رودكی دقيقا همزمان با مرگ ابوالفضل بلعمي وزير مي‌باشد.
پایه‌گذار نثرتاجیک صدرالدّین‌ عینی و استاد معروف مجسّمه‌ساز و انسان‌شناس روس میخائیل‌گراسیمف در کار خسته‌ کننده‌ای برای روشن کردن خیلی از موضوعات درباره‌ی زندگی رودکی کمک کردند.

آقاي خالق مسئول موزه و مقبره رودكي در پنج‌رود در حال توضيح براي بازديدكنندگان

آنها مطالعات مختلفی از دست نوشته‌های تاریخی داشتند و عینی می‌توانست محل احتمالی خاكسپاری شاعر بزرگ را تعیین کند و گراسیمف همراه یک گروه از دانشمندان تاجیکی مقبره‌ی رودکی را پیدا کرده و براساس بقایا آنرا بازسازی کردند.
ماجرا به اين شكل بود كه در سال 1956م همزمان با هزار و صدمین‌ سالگرد ‌رودکی دولت تاجیکستان تصمیم گرفت یک آرامگاه در روستای پنج‌رود بنا كند. اين بنا قرار بود در محل احتمالی خاكسپاری رودكی ساخته شود. به منظور اثبات اين كه آيا رودكی در اين محل به خاك سپرده شده يا خير از گراسمیف دعوت شد تا او به حلّ اين معمّا كمك كند. او اوّلین شخصی است که بازسازی چهره‌های انسان را بر اساس جمجمه توسعه داده است. اساس این روش شناسایی بر اساس اندازه‌گیری دقیق ارتباط بین گوشت صورت و جمجمه قرار دارد.

نمايي از پارك رودكي در پنج‌رود

تحقيقات شروع و مقبره مورد نظر حفّاری شد. يک اسکلت در مقبره یافت شده و مطالعه دقیق نشان می‌داد که اسكلت متعلّق به یک مرد می‌باشد. مردي که حدوداً در سن 85 تا 87 سالگی درگذشته است. او هیچ دندانی نداشت. شاعر به این حقیقت در یکی از شعرهایش اشاره کرده است. 

مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود/ نبود دندان، لابل چراغ تابان بود
سپید سیم زده بود و در و مرجان بود/ ستارهٔ سحری بود و قطره باران بود

و علاوه بر این استخوان‌های گلوگاهی تغییرات عجیبی داشتند که مخصوص افراد نابینا می‌باشد. این افراد معمولاً سرشان را کمی نسبت به افرادی که میتوانند ببیند بالاتر می‌گیرند؛ همچنین موارد دیگری که مربوط به زمان شاعر بودند نیز در مقبره یافت شد. 

تصويري از اسكلت كشف شده توسط پروفسور گراسيموف در محلّ مقبره رودكي

با روی هم گذاشتن اطلاعات تاریخی و نتایج تحقیقات واقعی دانشمندان نتیجه گرفتند که بقایای کشف شده به راستی متعلّق به شاعر نامدار، رودكي سمرقندی است. هم چنین با مهارت مجسّمه‌سازی انسان‌شناس‌ روس یک تصویر واقع‌گرایانه از ابوعبدالله‌ رودکی به دست آمد. در سال 1958 یک آرامگاه در محل خاكسپاری شاعر بنا نهادند. مجسّمه رودکی پايتخت كشور تاجيكستان شهر دوشنبه را نيز تزئین کرده است.
در تور گروهی ازبکستان و تاجیکستان به زیارت مزار رودکی خواهیم رفت. 

 مراحل بازسازي چهره رودكي توسط گراسيموف 


منبع: دیارتاجیکان/گردآورنده:ج عابد خراسانی