به گزارش باشگاه خبرنگاران، در اوایل سدة 20 "صدرالدین عینی"،" حاجی یوسف میرزا فیاضاف"، شریفجان مخدوم صدر ضیاء، میرزا محمدعظیم سامی، میرزا سلیمبیک سلیمی، محمداکرام ابن عبدالسلام معروف به داملاّ اکرامچه، محمدصادقخواجة گلشنی، سعید شاهمحمد، محمدعلی محمدسعید بلجوانی، افضل مخدوم پیرمستی، میرصدیقخواجه حشمت، عبداللهخواجة عبدی، حاجی نعمتالله محترم، سنگمحمد بدخشی، میرزا فضلعلی بیک سرخافسر، میرزا سراجالدین حکیم، عالمخواجه ابنمیرزا سعیدخواجة اشرف بخارایی، ملا عالم مخدوم خواجة تاشکندی، شاهفتور محبت شاهزاده و دیگران در عرصههای گوناگون علم اثرهایی آفریدند که دربارة احوال و آثار آنها در زیر اشاره میشود.
حاجی یوسف میرزا فیاضاف
حاجی یوسف میرزا فیاضاف یکی از چهرههای درخشان علم و ادب ابتدای سدة 20 تاجیک بود که به عنوان منجم، جغرافیدان، سیاح، طبیب، خطاط و عالم شهرت بسزایی کسب کرده بود. او سال 1842 در شهر باستانی خجند در خانوادهای مرفه چشم به جهان گشود. پدر او که پیش از ولادت یوسف به زیارت مکة مکرمه رفته بود هرگز باز نگشت. مادر یوسف که زنی باسواد و عاقله بود، او را از شش سالگی به تدریس او همت میگمارد. سالهای 1855-1854 هنگامی که یوسف 13-12 سال داشت، با هدایت مادر برای طواف خانة خدا و یافتن تربت پدر با یک گروه از حجاج خجندی راهسپار مکّه میشود. او بعد از زیارت کعبه در قبرستان غریبان شهر مدینة منوره آرامگاه پدرش را مییابد و بعد از زیارت، طبق وصیت مادر بالای آن سنگ یادگاری میگذارد.
هنگام مراجعت به وطن، در سرزمین مصر شخصی که یوسف را به سفر حج برده بود، فوت میکند. در شهر قاهره شخصی با نام حاجی حسینالله خجندی یوسف را تحت حمایت خویش میگیرد و یوسف با کمک این مرد فاضل وارد دانشگاه الازهر میشود. بعد از پنج سال تحصیل در این دانشگاه، باز هفت سال دیگر در این شهر به آموزش علوم گوناگون مشغول میشود. او سال 1864 در سن 24 سالگی به خجند بر میگردد و در زادگاهش به طور جدی به آموزش و پژوهش مشغول میگردد.
حاجی یوسف سال 1875 به همراه دوست ساعتساز خود عبدالله فیاض که یکی از مردان فاضل خجند بود، بار دوم راهی سفر کعبه میشود که این سفر حدود 12 سال میکشد که در سال 1887 به خجند برمیگردند.در این دو سفر، حاجی یوسف بزرگترین شهرهای مشرق و مغرب از قبیل تاشکند، استامبول، آتن، رم، پاریس، مادرید، الجزایر، تونس، تریپولی، قاهره، بیتالمقدس، دمشق، مکه، مدینه، بغداد، تهران، کابل و غیره را با چشم خویش دیده، با حیات مردم این کشورها آشنایی پیدا نمود و در جهانبینی او تأثیرات عمیق گذاشت.
پس از سفر دوم، حاجی یوسف در وظیفههای گوناگون مأموری حکومت پادشاهی روسیه به حیث آقسقال آب، میرآب و غیره ایفای وظیفه نموده است.سال 1895 به همراه متخصصان روس در تنظیم لایحة آبیاری حوزة دریای سیر و ساختمان انشاعات آبی واحة بیکآباد و میرزاچول شرکت فعال نمود که ابتدا سبب و مرحلههای آبخیزی دریاهای سیر و خواجهباقرغان را بررسی کرد و سدهایی ساخت.
بیسبب نیست که حکومت پادشاهی روسیه از خدمات حاجی یوسف در زمینة آبیاری با اعطای نشان «میرآب درجة دوم» قدردانی نمود.حاجی یوسف در سال 1925 چشم از جهان فرو بست. مدفن او در قبرستان شیخ مصلحالدین است.
چنانکه گفته شد، فعالیت علمی حاجی یوسف وسیع و دارای جنبههای گوناگون است. اما یکی از برجستهترین خدمات او در تاریخ علم تاجیک اختراع کرة ارض «گلابوس» میباشد.کرة ارض اختراعی حاجی یوسف که در سال 1894 ساخته شد، در تاریخ علم مشرقزمین سومین کرة ارض بعد از کرههای اختراعی ابوریحان بیرونی و علمای رصدخانة الغبیک میباشد.
این کره با رنگهای سرخ، سیاه و زرد تزیین شده و نام اقیانوسها، دریاها، رودخانهها، خلیجها، تنگهها، جزیره و شبه جزیرهها با خطهای نستعلیق و کوفی بر روی آن نوشته شده است. در این کرة ارض حدود یکهزار نام اماکن جغرافی جهان ثبت گردیده است. در قسمت بالایی خط استوای کرة ارض بروج هشتگانه و دوازدهگانه را میتوان دید. ماههای حوت، حمل، سرو، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی و دلو با رنگ سیاه نوشته شدهاند. در قسمت فوقانی این کره همچنین به خط خود مخترع تاریخ ساخته شدن آن به نظم ثبت گردیده که چنین است:
هیئتی کرة زمیـــن را ساخت با علــوم ریاضی تصــــویرش
مشتری زهره را چنین برگفت کــــرة ارض طـــبع تأخیرش
«کرة ارض» مادة تاریخ آن است که سال 1312 هجری قمری مطابق 1894 میلادی است.
شریفجان مخدوم صدر ضیاء
شریفجان مخدوم صدر ضیاء یکی دیگر از چهرههای برجستة این دوران است که در 2 فوریة سال 1867 در ولایت ضیاءالدین بخارا در خانوادة عبدالشکور آیت به دنیا آمد. پدر وی مردی عالم و بافرهنگ بود که در آخر عمر قاضیالقضات بخارا شد. شریفجان تحصیلات مقدماتی را نزد پدر آموخت. پس از چندی تحصیل در نزد شاعر عصا مخدوم، در مکتبهای بخارا تحصیلاتش را ادامه داد. به هنگام تحصیل، منزل آنها به محفلی ادبی تبدیل شد که سرشناسترین مردان اهل ادب جمع میآمدند. در این باره حیرت گفته است که «شریفجان مخدوم فاضل مشهور زمان ما بوده، حولی او مکتب ادبیات همین دوره است»صدرالدین عینی نیز از آن سالهایی که در این محفل شرکت میکرد، مینویسد: «من میتوانم بگویم که موادهای ابتدایی، لیکن مهم ادبی خود را از آن حولی گرد آوردهام». صدر ضیاء که از بهترین روشنفکران زمان خود بود، با هر گونه پیشرفت موافق بود و از آن حمایت میکرد.
از جمله پس از تأسیس مکتب جدید در بخارا از جانب میرزا عبدالواحد منظم و دوستانش در سال 1908 و سازمان مخفی جدیدان بخارا با نام «تربیة اطفال» در سال 1910، پنهانی به آنها کمک مادی میکرد. پس از واقعة کولیسف 3 آوریل سال 1918 صدر ضیاء، برادر او غفورجان مخدوم و پسر غفورجان مخدوم عبدالوکیل به زندان انداخته شدند که همان شب عبدالوکیل به قتل رسید. پس از چند روز از بخارا حکم قتل شریفجان مخدوم نیز صادر میشود. چون حاکم قرشی میبیند که در مکتوب مُهر امیر نیست، به سبب احترام زیاد که به صدر ضیاء داشت حکم را اجرا نمیکند و به امیر نامهای مینویسد که بیمُهر جنابعالی نمیتوانم صدر ضیاء را به قتل رسانم. پس از چندی به حاکم قرشی فرمان میرسد که صدر ضیاء و برادر او در قبال پرداخت سه میلیون سوم (Sum) روسی آزاد شوند که در 8 ژوئیة سال 1918 صدر ضیاء بعد از 70 روز حبس آزاد میگردد.
پس از آزادی او قاضی شهرسبز تعیین میشود. و بعد از انقلاب بخارا تا 1923 در ادارههای حاکمیت شوروی کار میکند. در فرمان جمعآوری طلا و زیورآلات طلایی از اهالی در سالهای 1931 و 1932 صدر ضیاء حبس گردید که در اواخر سال 1932 در زندان فوت میکند.
شریفجان مخدوم صدر ضیاء از خود آثار زیادی به میراث گذاشته است. در سال 1904 جمعآوری دستنویسهای او آغاز شد که حاصل آن کتاب تحت عنوان «آثار ضیائیه» است. سال 1918 هنگام محبوس بودن در قرشی آثار علمی و ادبی او با فرمان امیر عالمخان به آتش کشیده شد. پس از 1920 تا هنگام حبس مجدد، صدر ضیاء آثار سوختهاش را از نو انشاء و نیز آثاری دیگر مینویسد.
آثاری که تا به امروز به ما رسیده، بیش از 60 اثر است که در 11 جلد گرد آمدهاند. مهمترین آثار او «نوادر ضیائیه»، «روزنامه»، «تذکرةالخطاطین»، «تاریخ»، «تذکار اشعار» و غیره میباشد.
رسالة «حکایات مطایبات معاصرین و قریب آن» 42 حکایة واقعی، رسالة «مطایبت متأخرین و معاصرین» 69 حکایت، رسالة «مطایبات متقدمین» 59 حکایت، رسالة «حکایات علمای مطهرین بخارا» 13 حکایه را در بر گرفته است.
آثار تاریخی او عبارت است از: «ذکر اوایل بخارا»، «تاریخ بخارا»، «منتخبالتواریخ»، «رسالة سلاطین و شهریاران»، «ذکر پادشاهان و امارتهای دولت روسیه»، «سلسلة سلاطین ازبک چنگیزخانیه»، «ذکر سلطنت و پادشاهی امیر عالمخان مخلوع»، «تذکرةالوزرا»، «حکایات آل برمک و ابوعلی سینا و امیر علیشیر نوایی»، «حکایات خواجه نظامالملک - وزیر سلطان حسین میرزا»، «ترجمة حال آستانهقل قوشبیگی (وزیر منغیتیان)» و غیره.
«نوادر ضیائیه» که بار اول سالهای 1904 و 1905 و بار دوم سالهای 1923 و 1924 نوشته شده، شامل 5 بخش است: 1. «ترجمة حال مؤلف و آبا و اجداد او» که قسمت اول آن ترجمة حال پدر مؤلف – عبدالشکور آیت و قسمت دوم آن با عنوان «ترجمة حال بندة شکستهبال میرزا محمدشریف صدر، المتخلص به ضیاء» در خصوص حیات خود مؤلف از سال 1889 تا سالهای 20 است. این رساله مهمترین وقایع تاریخی و ادبی دور را نیز فرا گرفته است.
2. «تذکرةالوزرا». در این رساله حیات و فعالیت یازده تن از وزرای گذشته و معاصر – ابوعلی ابن سینا، احمد بن حسن میمندی، نظامالملک، علیشیر نوایی، میرزا نصرالله قوشبیگی و غیره تصویر شده است.
3. «سببهای انقلاب بخارا». رسالهای است دربارة دوران آخرین سه امیر منغیتیه – مظفر (1660 تا 1885)، عبدالاحد (1885 تا 1910) و عالمخان (1910 تا 1920) که در زمان حکمرانی آنها کشور رو به ویرانی نهاده، پایههای امارت ضعیف و علم و دین در حال تباهی بود.
4. «لطایف و مطایبات». در بخش اول این رساله حیات برخی از مدرسان به نام بخارای عصر 19 و عالمان و شاعران ابتدای عصر 20 از قبیل ادا، حاذق، شوقی، تسلیم، دلکش، مضطرب، افسر، محترم، منظم، پسندی، عزیز، حامد.، فطرت، ذوفنون، دانش، افضل، سامی، سودا و دیگران گردآوری شده است.
5. «تذکرهالحمقاء». این رساله نیز حاوی دو بخش است: بخش اول شامل نمونة اشعار 23 تن از شاعران بیلیاقت و صاحبمنصب بخارا و بخش دوم شامل حکایاتی از رفتار و کردار چند تن از امرا و وزرای اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 امارت بخارا است.
میرزا محمدعظیم سامی که به قول صدرالدین عینی «یکی از پردانان عهد خود بود»، سال 1838 در بخارا متولد شد. پس از ختم مدرسه در دستگاه امارت بخارا خدمت میکرد. سامی ادیب و عالم پرکار و خوشکار زمان خویش بود. وفاتش به سال 1907 است.
صدرالدین عینی تألیفات او را در «نمونة ادبیات تاجیک» به قرار ذیل گفته است:
«تحفة شاهی» (تاریخ امیران منغیت)، تکمیل «دخمة شاهان» میرزا صادق منشی، «تنزیهالانشاء» (در رقعه و مراسلات)، «مرآتالیقین» («مرآتالخیال»)، «مناشیرالاعلام»، «مفاتیحالابر» (شرح «مصابحالفکر»)، ترجمة «اعلمالناس»، «تذکرةالفضلا» و برخی آثار پراکندة دیگر».
«دخمة شاهان» اثری منظوم و تاریخیی است که زمان سلطنت امیران منغیتیه از دورة حکمرانی پایهگذار این خاندان محمد رحیمبای (1754-1758) تا عهد امیر مظفر (1860-1886) را فرا میگیرد.این اثر به پیروی از «دخمة شاهان» میرزا صادق منشی انشاء شده و قسمت تکملة آن به شمار میرود.
میرزا محمدعظیم سامی
میرزا محمدعظیم سامی فصلهای «شروع در ذکر «دخمة شاهان» از گفتار میرزا صادق منشی، «دخمة سبحانقلیخانض، «دخمة عبیداللهخان»، دخمة ابوالفیضخان» و «دخمة ابوالمؤمنخان» را ادامه داده، از آغاز دخمة امیران رحیمخان، دانیال (معصوم غازی)، حیدر، حسین، عمر، نصرالله و مظفر را در پیِ هم گذشته و دربارة هر یک از آنها جداگانه سخن میراند. مؤلف شرح حال امیران را از زبان خود آنها به رشتة نظم کشیده است.
اثر دیگر سامی «مرآتالخیال» که یکی از منابع مهم در زمینة تحقیق حیات ادبی آخر قرن 19 و ابتدای عصر 20 بخارا محسوب میشود، شامل121 فصل و مجموعهای از حکایات ادبی، شرح احوال و مطایباتی دلچسب است.
میرزا سلیمبیک سلیمی
میرزا سلیمبیک متخلص به سلیمی از دانشمندان زمان خود و دارای تألیفات علمی و ادبی ارزشمندی بود، پس از آموزش ابتدایی در زادگاهش استروشن در مدارس بخارا تحصیل نمود و پس از ختم مدرسه در امور رسمی امارت بخارا اشتغال ورزید.
او که علاوه بر اینکه به زبانهای فارسی تاجیکی و ترکی شعر میسرود، تألیفات علمی و ادبی نیز دارد که از آن جمله اثر تاریخی «کشکول سلیمی» در زمینة تاریخ بخارا و دیگری «ضمیمه»ای است موسوم به «تحفةالاحباب فی تذکرةالاصحاب». قاری رحمتالله واضح. سلیمی دراین اثر شرح حال و نمونة آثار ادیبان متأخر بخارا آمده است. این تذکره در سال 1914 و دیگر اثر او «کشکول سلیمی» در شهر تاشکند چاپ گردید.
محمداکرام ابن عبدالسلام معروف به داملا اکرامچه
محمداکرام ابن عبدالسلام معروف به داملا اکرامچه سال 1847 در روستای باغ کلان بخارا دیده به جهان گشود. پس از ختم مدارس بخارا به تدریس و مفتیگری مشغول شد. سال 1891 به برخی از ممالک شرق نزدیک و میانه سفر کرد و از نزدیک با فرهنگ و آداب این کشورها آشنا شد. این سفر در افکار او دگرگونی کلی ایجاد کرد. پس از بازگشت به وطن به نظام دولتداری امارت به دیدة انتقادی نگاه کرد. معضلات فرهنگی بویژه وضع نابسامان فرهنگ، اصول کهنة آموزش در مدارس کشور او را آشفته کرد و در فکر اصلاح آن شد.
او پس از صحبت با شاگرد پیشین خود صدرالدین عینی و درک ماهیت مکتب اصول جدید که پیش از توسط میرزا عبدالواحد منظم و دوستانش در سال 1908 تأسیس یافته بود، جانبداری میکند. در این اثنا موجی از مخالفت با نظام آموزش جدید در مدارس از سوی حاکمان وقت روی میدهد.
هراس از بسته شدن مکتب اصول جدید میافزاید باعث میشود تا در حضور نمایندگان قوشبیگی، قاضیکلان و رئیس بخارا، همچنین روشنفکران و تماشاچیان آزمونی از دانشآموزان برگزار میشود که دانش شاگردان همه را به حیرتزده میکند. مفتی داملا اکرامچه به مدرس و ملاهای حاضر خطاب کرده میگوید:
«برادران! در اندک زمانی آموزش این همه چیزهای لازم به طلبهها را به چشم دیدیم. من این مکتب را با شریعت موافق و برای مسلمانان نافع میشمارم. اگر از نظر شما یک جهت نادرست و خلاف شرع باشد، ابا نکرده و بگویید تا که بر اصلاح آن بکوشیم».
همگی همرأی میشوند. وقتی قوشبیگی در مسئلة مکتب جدید فتوای علما را میخواهد، داملا اکرام بر موافق بودن آن با شریعت فتوا داده و مهر میکند. همین امر باعث کینه برداشتن دشمنان او شد. ملا قمر تاشکندی که کارمند شعبة محرمانة کنسولگری روسیه در امارت بخارا و مردی فریبگر بود، برای سوء استفاده از نفوذ داملا اکرام به نزد او رفته، از او میخواهد تا مراسم عزاداری ایام عاشورا را که توسط شیعیان بخارا برگزار شده بود، «بدعت» اعلام نموده و فتوا صادر کند. داملا اکرام این پیشنهاد ملا قمر را تعصب مذهبی و فتنه خوانده و آن را رد میکند.
در نتیجة آشنایی با مطبوعات کشورهای همسایه و به تشویق و ترغیب جانبداران مکتب آموزش نظام جدید، گروهی از طلبهها در اوایل سال 1911 در رابطه به ضرورت اصلاح نظام آموزش در مدارس نامهای خطاب به امیر عالمخان مینویسند. امیر عالم خان پس از دریافت نامه فرمان رفع نارساییها در بخش آموزش و پرورش در مدارس را صادر میکند. این فرمان توسط قاضیکلان به سمع همة مفتیها و مدرسان رسانده میشود که از مفتیهای بخارا تنها داملا اکرام این فرمان را جانبداری و طبق آن عمل میکند.
دیگر مفتیها و مدرسان نه تنها از فرمان امیر پشتبانی نکردند، بلکه داملا اکرام را دعوت نمودند که او هم از راه در پیش گرفته دست کشد. چون داملا اکرام این پیشنهاد را نمیپذیرد، مفتیها و مدرسان شایعه میپراکنند که این فرمان گویا به درخواست داملا اکرام صادر شده و به او حمله میکنند.
یکی از درخواستهای دانشآموزان لغو «افتتاحانه» بود. افتتاحانه مبلغی بود که به هنگام آغاز درس جدید، دانشآموزان تهیه میکردند و به مدرس میدادند. داملا اکرام در سال 1912 رسالهای با نام «اِفازالنائمین» نوشت که در آن از خرافات و رذالتهایی که در جامعة امارت بخارا دامن گسترده بود، سخت سخت انتقادکرد. از آنجا که تیغ این انتقادات متوجة حکما، قضات، علما و دیگر منصبداران حکومتی بود، موجب تبعید داملا اکرام از پایتخت به تومن پیشکوه گردید که در آنجا سمت قضاوت را بر عهده داشت. وی قریب دو سال در پیشکوه و قراقول قضاوت کرد و سپس به بخارا برمیگردد.
طبق نوشتة مؤلف «تاریخ نافعی» محمدعلی بلجوانی، داملا اکرام پس از انقلاب بخارا در شغل قاضی شورا در حکومت جدید انجام وظیفه میکرد تا اینکه در سال 1925 در شهر بخارا از جهان درگذشت. استاد عینی در صفت داملا اکرام آورده که: «او مردی راستگو و تنقیدکننده بود. هر سخنی را که حق میدانست از امیر، وزیر و علما ابا نکرده در همه جا میگفت، ظلم و فساد حاکم و قاضیان، کارهای ناروای علمای بدکار را هر زمان فاش میکرد».
محمدعلی محمدسعید بلجوانی
محمدعلی محمدسعید بلجوانی حدود سال 1860 در روستای غندیان بلجوان متولد شد. پس از آموزش ابتدایی در مدرسة خاولنگ تحصیل نمود. در حدود سالهای 1913 و 1914 به حصار و سپس برای تحصیل به بخارا رفت. پس از انقلاب بخارا به سمرقند رفت، اما در 1926 دوباره به بخارا برگشت و در سال 1927 به زادگاهش رفت. مدتی در مدرسة دهة آقْبُلاقِ دَره تدریس کرد و حدود سال 1930 در سن 70 سالگی فوت نمود. از محمدعلی بلجوانی اثری تاریخی با نام «تاریخ نافعی» باقی مانده که به انشای خود مؤلف از 12 فوریة سال 1923 در مدرسة طلاکاری شهر سمرقند آن را شروع نموده است. «تاریخ نافعی» اساساً انعکاس وقایعی است که مؤلف با چشم خود دیده و بعضی از آنها را شنیده است.
از نگارش مؤلف برمیآید که او از علوم مختلف از جمله نجوم، صرف و نحو، علم معنی، لغت، بدیع، عروض، قافیه، انشاء، رسمالخط، مناظره، قرائت، تفسیر، حدیث، قفه، اصول، کلام، منطق، حکمت و غیره را که در مدارس بخارا تعلیم میدادند، بهرهور و یا واقف بوده است. توصیف و شرح او در خصوص علوم هندسه، موسیقی، جغرافیا، مقابله، رمل، تلسم، تصوف، اخلاق و تاریخ نیز بسیار جالب و دانشمندانه است. محمدعلی بلجوانی چون دیگر معارفپروران زمان خویش بخارا را با دیگر کشورهای مترقی مقایسه کرده و سبب عقبافتادگی کشورش را در جهل و نادانی میدید. محمد صادق خواجة گلشنی سال 1861 در شهر بخارا زاده شد. تحصیلات ابتدایی و عالی را در زادگاهش تمام کرد.
به علوم روزگار خود، بویژه به تاریخ و جغرافیا آگاهی کامل داشت. معروفترین رسالة او در زمینة تاریخ و جغرافیا «تاریخ همایون» است. نسخة اصلی و یگانة این رسالهع در گنجینة دستخطهای فرهنگستان علوم تاجیکستان محفوظ است.
گلشنی در سال 1910 فوت نموده است. تذکرهنویسان اوایل قرن 20 از آثار او را تحسین کردهاند. از جمله حاجی نعمتالله محترم در «تذکرةالشعرا»ی خود گلشنی را چنین ستوده:
گلشــنی بلبل اگــر باشد در این بُستان چه باک
هرکه میداند که تا گُل هست بلبل گلشنی است
سعید شاه محمد
سعید شاهزاده محمد که به عنوان پزشک، منجم، شاعر و خطاط شهرت داشت، سال 1870 در روستای پارشْنو ناحیة شُغْنان بدخشان زاده شد و در سال 1935 در زادگاهش فوت کرده است. از او آثاری همچون «گیاهنامة طبی»، «نجوم»، تقویمهای سال، آثار خطاطی و نمونة اشعار باقی مانده است. یکی از اثرهای جالب سعید شاهزاده محمد «گیاهنامة طبی» است که طرز و اصول استفاده از گیاهان شفابخش، خصوصیات عالم گیاهان و جانوران ماوراءالنهر و خراسان، هندوستان و چین و یونان و بخصوص بدخشان را فرا گرفته است.
محمداکمل خان
محمد اکملخان که علم طب را از جدش حکیم محمد اعظمخان آموخته بود، کتابی تألیف نمود با نام «قرابادین اعظم و اکمل». از آنجایی که او در این اثر 693 نوع بیماری وشیوة درمان آنها را از کتاب «قرابادین اعظم» شرح داده، کتابش را به نام خود و جدش نامگذاری کرده است.
کتاب «فن کشت و زراعت» که مؤلفش نامعلوم است در سال 1906 در کاگان بخارا به چاپ رسیده است. این اثر رسالهای در باب علم کشاورزی و حاوی 12 فصل است.
از مهمترین آثار هنر خطاطی و خوشنویسی «تذکرة الخطاطین منظومه» ادریسخواجة راجی، «خطوط اشکال اسلامیه» حاجی محمدحسین ختلانی، «جامعالخطوط» اسحاقخان توره قورغانی، «تذکرة الخطاطین» شریفجان مخدوم صدر ضیاء میباشد.
افضل مخدوم پیرمستی
افضل مخدوم پیرمستی در روستای پیرمست بخارا در خانوادة محمد اشرف که مردی فاضل و اهل فرهنگ و از مردم هرات بود، زاده شد. در مکتب و مدارس بخارا تحصیل نمود و از سال 1900 به خدمت دربار درآمد. وی علوم نجوم، طب و رمل را به خوبی میدانست.
مهمترین اثر پیرمستی «افضلالتذکار فی ذکرالشعرا و الاشعار» است. علمای معاصر او دانش و هنر شاعری او را ستودهاند..
صدرالدین عینی گفته که: افضل قائدهدانترین شاعرعصر خود است ... نثر را به غایت روان و ساده مینویسد». وی به سال 1915 در زادگاهش چشم از جهان فرو بست.
میرصدیق خواجه حشمت
میرصدیق خواجه حشمت پسر امیر مظفر در عهد برادرش عبدالاحد و برادرزادهاش عالمخان مدت 35 سال (از 1885 تا 1920) محبوس بود. پس از انقلاب بخارا از حبس آزاد شد. مدتی کتابداری حکومت جمهوری خلقی شوروی بخارا را بر عهده داشت و در سال 1923 به افغانستان تبعید شد.
حشمت صاحب یکی از غنیترین کتابخانههای خصوصی بخارا بود. به زبانهای فارسی تاجیکی و ترکی شعر میسرود. آثار تحقیقی نیز از او به جا مانده که مهمترین آثارش «تذکرةالشعرا» در 2 جلد و «نامة خسروان» است. حشمت در جلد اول «تذکرةالشعرا» راجع به حیات و فعالیت 85 شاعر و در جلد دوم 88 شاعر عصرهای 18 و 19 و ابتدای عصر20 معلوماتی داده و از آثار آنها نمونههایی آورده است. «نامة خسروان» یا «تذکرةالسلاطین» اثری است در بارة امیران خراسان و ماوراءالنهر از زمان خلافت عرب تا عهد آخرین امرای آل منغیتیه.
در این دوره چندین اثر تاریخی دیگر نیز نوشته شده که میتوان از «تحفة شاهی» میرزا محمد عبدالعظیم سامی، «تاریخ بدخشان» سنگ محمد بدخشی و میرزا فضلعلیبیک سرخافسر، «تاریه همایون» محمد صادق خواجه بخارایی متخلص به گلشنی، «تحف اهل بخارا»ی میرزا سراجالدین حکیم، «تاریخ مشرف» عالمخواجه ابن میرزا سعدی خواجه مشرف بخارایی، «تاریخ ترکستان» ملا عالم مخدوم خواجة تاشکندی، «تاریخ سلیمی» میرزا سلیمبیک، «تاریخ امیران منغیتیة بخارا» و «تاریخ انقلاب بخارا»ی صدرالدین عینی، «تاریخ نافعی» محمدعلی بلجوانی، «تاریخ» شریفجان مخدوم صدر ضیاء نام برد.
میرزا محمد عبدالعظیم سامی
«تحفة شاهی» میرزا محمد عبدالعظیم سامی که وقایع سالهای 1885-1910 را فرا میگیرد، بخشی از آن بر اساس آثار تاریخی بخش دیگرش شامل وقایعی است که خود مؤلف شاهد آن بوده است. سالهای تصرُّف آسیای میانه از جانب روسیه، وضع اقتصادی و اجتماعی امارت بخارا در این دوره انعکاس بیشتری دارد.
مؤلف احوال سربازان امارت بخارا را در عهد امیر عبدالاحد چنین توصیف کرده است: «اسباب حشمت سلطنت وابسته به وجود پنج شش سرباز که اکثر آنها دزد، قمارباز، عرقخور، و بعضی مجنون و دیوانه و برخی دیگر کور و لنگاند که هنوز صدای تفنگ را هم نشنیدهاند... از هر کجا که دزد و قاطع طریق به دست افتد، عوض زجر و قتل، به دست او سلاح و یراق داده، او را وارد لشکر و نظام مینمایند که دزد بینظام نباشد! سرکردگان سربازیه از اشخاصی مقرر شدهاند که «ننگ میآید که رانم خامه در گفتارشان…»
«تاریخ بدخشان» سنگمحمد بدخشی و میرزا فضلعلیبیک سرخافسر وقایع سالهای 1658-1905 را در بر داشته و از قسمت اساسی و سه علاوه فراهم شده است.
بین وقایع سالهای 1658-1808 به قلم سنگمحمد بدخشی و سالهای 1809-1905 به قلم میرزا فضلعلیبیک سرخافسر، انعکاس تاریخ بخشی از سرزمین تاجیکستان کنونی و شمال افغانستان، از جمله ولایات ختلان، شغنان، راغ، فیضآباد، چترال، تقسیم بدخشان میان انگلستان و روسیه است. در این رساله موارد جالبی در بارة جغرافیا، ادبیات و عرف و عادت مردم وجود دارد.
محمدصادقخواجة بخارایی
«تاریخ همایون» محمدصادقخواجة بخارایی متخلص به گلشنی که حاصل سفرهای مأموریتی مؤلف آن به ولایات مختلف امارت بخارا و آشنایی با جغرافیا و تاریخ و اوضاع اقتصادی این ولایات است، در سال 1910 تألیف شده است.
این اثر حاوی بخشهای «ایالات بخارای شریف»، «ایالات میانکال»، «ایالات لب آب»، «ایالات قرشی و غوزار»، «ایالات شهرسبز»، «ایالات حصار»، «ایالات قراتیگِن»، «ایالات درواز و توابع غرم» است که در آن موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، مردم و وضعیت اشتغال آنها، سرشمار نفوس این ولایات و غیره تصویر شده است.
عالمخواجه ابن سعیدخواجة مشرف بخارایی
«تاریخ مُشرف» عالمخواجه ابن سعیدخواجة مشرف بخارایی به سبک تاریخنگاری سنتی میان سالهای 1910-1915 در دو باب مستقل انشاء شده است.
باب اول از 23 فصل عبارت بوده، شامل تاریخ پیامبران، تاریخ حضرت محمد (ص)، تاریخ خلفای راشدین، تاریخ سلطنت سلاطین عمویان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، چنگیزیان، تیموریان، شیبانیان، اشترخانیان تا منغیتیان، تاریخ حاکمیت امیران منغیت، تاریخ خوارزم، تاریخ درواز، تاریخ سلطنت امیر عبدالاحد منغیت، تاریخ جنگ روس و ژاپن، وقایع نزاع شیعه و سنی در سال 1910 در بخارا و تاریخ جلوس آخرین امیر منغیتیه عالم خان است. باب دوم حاوی بخشی از تاریخ پیش از اسلام ایرانیان، همچنین وضع شهرهای آسیای میانه، مناسبت روسیه با تاجیکستان و افغانستان در ابتدای عصر 20 است.
ملا عالم محمودخواجة تاشکندی
« تاریخ ترکستان» ملا عالم محمودخواجة تاشکندی که به سال 1915 چاپ شد، حاوی اطلاعاتی است در خصوص تاریخ امارت بخارا، جدا شدن و تأسیس خانیگری خوقند و الحاق آن به روسیه، جنگهای دامنهدار و شور و آشوبهای مردم خوقند. همچنین وقایعی نظیر تصرف شهر مشهد توسط آقا محمدخان قاجار، قتل شاهرخمیرزا و فرار پسر او نادرمیرزا به هرات را به تصویر کشیده است.
میرزا سلیمبیک
«تاریخ سلیمی» یا «کشکول سلیمی» میرزا سلیمبیک که میان سالهای 1917-1920 تألیف شد، شامل مهمترین وقایع تاریخ آسیای میانه از زمان استیلای مغول تا از بین رفتن امارت بخارا در سال 1920 است.
میرزا سراجالدین حکیم
«تحف اهل بخارا»ی میرزا سراجالدین حکیم که سال 1910 کتابت شد، خاطرات سفرهای او به چند کشور آسیایی و اروپایی است. این اثر منبعی مهم برای آشنایی با وضع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی شهرها و کشورهایی است که میرزا سراجالدین حکیم در ابتدای قرن 20 به آنجاها سیاحت کرده است. بخصوص آنکه او خود شاهد زندة وقایع انقلاب مشروطة ایران در شمال این کشور بوده است.
صدرالدین عینی
«تاریخ انقلاب بخارا»ی صدرالدین عینی که انشاء آن 21 دسامبر سال 1920 ختم شده است، حاوی سرسخن، چهار بخش و خلاصه است. در بخش اول کتاب مسائل عقبماندگی مملکت، وضع ناخوش آموزش و پرورش در مدارس، دخل و خرج حکومت، همچنین زندگینامة مختصر و آثار احمد دانش بررسی شده است.
بخش دوم کتاب که شامل وقایع سالهای 1908-1917 است، در خصوص مسائل تأسیس نخستین مکاتب جدید در سمرقند و بخارا، نزاع جانبداران و مخالفان مکاتب اصول جدید با اغوای برخی از علمای متعصب، حکومتداران بخارا و روسیه، نزاع بین اهل تَسَنُّن و تَشَیُّع بخارا و عواقب فاجعهبار آن، تأسیس جنبش «جدیدان» یا «جوانبخاریان» و اهداف آنها، انعکاس حیات بخارا در روزنامة تاتاری «وقت»، به قدرت رسیدن امیر عالمخان و وضع حکومت او، تأسیس سازمان مخفی «تربیة اطفال» و فعالیت آن، عبدالرئوف فطرت و آثار او، وضع مدارس در این دوره، تأسیس و فعالیت روزنامههای «بخارای شریف» و «توران»، وضع مکتب و معارف در عرفه و سالهای جنگ جهانی اول، تعقیب جوانبخاریان از جانب حکومت و غیره بحث میکند.
در قسم سوم رساله که مهمترین وقایع سالهای 1917-1918 را فرا میگیرد، انقلاب سال 1917 روسیه و تقاضای جوانبخاریان از امیر بخارا برای اصلاحات، به خاک و خون کشیدن متینگ آرام جوانبخاریان و زندانی کردن آنها، فرار جدیدان به کاگان و تاشکند، پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه و مناسبات امارت بخارا و جدیدان نسبت به آن و دیکر مسائل تحقیق شده است.
بخش چهارم کتاب وقایعی نظیر یورش نافرجام نظامیان حکومت موقت روسیه به سروری کویلسوف با همدستی جوانبخاریان به بخارا و قتل عام وحشیانة جوان بخاریان توسط حکومت که در تاریخ به واقعة کویلسوف شهرت یافت، ادامة مبارزة جوانبخاریان بر ضد حکومت امیر، سیاست داخلی و خارجی امارت بخارا در این دوره و دیگر مسائل را در بر میگیرد.
«تاریخ امیران منغیتیة بخارا»ی صدرالدین عینی که تألیف آن سال 1922 است، نخست با نام «تاریخ سلسلة منغیتیه که در بخارا حکم راندهاند» با امضای «س.م.» ابتدا در مجلة «شعلة انقلاب» و سال 1923 به شکل کتاب مستقل در شهر تاشکند نشر گردید.
این کتاب وقایع زمان سلطنت آخرین حکمرانی سلسلة اشترخانیان، عبدالفیضخان که به دست بنیانگذار خاندان منغیتیه رحیمخان به قتل رسید، آغاز یافته و تا سقوط آخرین امیر این خاندان عالمخان و فرار او به افغانستان را فرا میگیرد. مؤلف، ایام حکمرانی رحیمخان، امیر دانیال، معصومی (مشهور به شاهمراد)، امیر حیدر، امیر نصرالله، امیر مظفر، امیر عبدالاحد، امیر عالمخان و مهمترین واقعههای دوران سلطنت آنها را به قلم کشیده است.
محمدعلی محمدسعید بلجوانی
«تاریخ نافعی» محمدعلی محمدسعید بلجوانی که بین سالهای 1923-1927 تألیف یافته، شرح وقایعی است که مؤلف خود شاهد آنها بوده است. «تاریخ نافعی» مشتمل بر بابهای: در بیان فضیلت بلدة بخارای شریف، در بیان فضیلت شهر سمرقند فردوسمانند، در بیان ترتیب سلطنت پادشاهان بخارا، در بیان سلطنت عالمخان، در بیان احوال عالمخان و مهاجرین بخارا بعد از انقلاب کویلسوف و گریختن او به ولایت افغانستان، در ظفر یافتن و گرفتن حکومت شورای روسیه بخارا را و شمهای از خرابی آن بعد از گریختن امیر عالمخان به جانب حصار و افغانستان و احوال بخاریان، در بیان احوال عملداران، بعد از گریختن آنها با همراهی امیر عالمخان به افغانستان و از نمونة حالت آنها بعد از آمدن به بخارا و نواحی آن، در بیان ایجاد باسمهچی و حالت آن در بخارا و سمرقند بعد از فرار امیر عالمخان، دشواری فتور آن جماعه و به قتل رسیدن بعضی آنها، در بیان بعضی اسامی حکما و خروج آنها و ترقی یافتن دولت از صنایع و استخراج علوم ضروریه و منفعت دیدن خلق عالم از آنها، در بیان اشکال و ترجمة بعضی از مغلقات و اسامی بعضی کتب، در بیان تاریخ جلوس پادشاهان ماوراءالنهر (بخارا و سمرقند)، پادشاهان دولت روسیه و غیره.
شریفجان مخدوم صدر ضیا
«تاریخ» شریفجان مخدوم صدر ضیا اثری است پیرامون شرح وقایع دوران حکمرانی تیموریان، سلاطین ازبک، اشترخانیان، منغیتیان، تصرف آسیایمیانه توسط روسیه، انقلابهای روسیه و انقلاب بخارا.در کتاب در خصوص شورشهای دهنو و حصار و سرکوب بیرحمانه آنها، همچنین در خصوص اشخاص بلندپایة امارت از قبیل امرا، ادبا، روحانیون، خطاطان و دبیران و غیره مواد جالبی گردآوری شده است.«دورة آخرین تاریخ بخارا» رسالة باارزش تاریخی است که وقایع مهم سیاسی و اقتصادی امارت بخارا و بیرون از آن را در اواخر قرن 19 تا سال 1922 فرا میگیرد. مؤلف رساله دقیقاً معلوم نیست و آن را به میرزاحامد ابن عبدالقادربیک جبالی منسوب میدانند.
این اثر با اخباری مختصر در بارة امیران منغیت و اسامی منصبداران دورة آخر آنها آغاز یافته، وقایع سیاسی از قبیل جنگهای ایتالیاییها، ترکها و بلغارها، روسها و آلمانیها، انقلاب سال 1917 در روسیه، سرنگونی امارت بخارا، نزاعهای مذهبی در امارت بخارا، همچنین سالهای احداث راه آهن، تلفن و تلگراف، بانکها، پولها، کارخانهها، وضع تجارت، قیمت مواد غذایی در امارت بخارا و غیره را در بر گرفته است.
از تذکرههای تألیف یافته در این سالها، «تذکرةالشعرا»ی عبداللهخواجة عبدی، «افضلالتذکار فی ذکرالشعرا و الاشعار» افضل مخدوم پیرمستی، «تذکرةالشعرا»ی میرصدیق حشمت، «تذکار اشعار» شریفجان مخدوم صدر ضیاء، «تذکرةالشعرا»ی حاجی نعمتالله محترم، تکمیل «تحفة الاحباب فی تذکرة الاصحاب» واضح از جانب میرزا سلیمبیک سلیمی است که برای آشنایی با وضع ادبی ابتدای قرن 20 منابع خوبی میباشند.
عبدالله خواجة عبدی
«تذکرةالشعرای متأخرین بخارا»ی عبدالله خواجة عبدی (1870-1922) که در سال 1904 تألیف یافته، شامل شرح حال خود مؤلف و شامل 28 فصل در خصوص حیات و فعالیت 118 ادیب بخارا و اطراف آن و چند تن از شعرای ایران و افغانستان است.
«افضلالتذکار فی ذکرالشعرا و الاشعار» افضل مخدوم پیرمستی (وفات 1915) که در سال 1905 تألیف گردیده است، در خصوص شرح حال و نمونة آثار 135 تن از ادیبان نیمة دوم قرن 19 و ابتدای عصر 20 است.
«تذکرةالشعرا»ی میرصدیق خواجة حشمت که در سال 1905 تألیف شده با تکیه بر تذکرههای قاری رحمتالله واضح و افضل مخدوم پیرمستی در خصوص 88 تن از ادیبان قرون 18 و 19 معلومات داده است. همچنین در یکی دیگر از تألیفات او موسوم به ««تذکرةالسلاطین» در خصوص پادشاهان خراسان و ماوراءالنهر از عهد خلافت عرب تا اول قرن 20 است.
«تذکار اشعار» شریفجان مخدوم صدر ضیاء (1967-1932) شرح مختصر احوال و آثار 49 تن از شعرای اواخر قرن 19 و ابتدای قرن 20 است که اطلاعات جالبی نیز در خصوص ادبیات ترقیخواه دارد.
ملامحمد حاجی نعمتالله ابن قاضی شرفالدین محترم
«تذکرةالشعرا»ی ملامحمد حاجی نعمتالله ابن قاضی شرفالدین محترم (وفات 1920) که در سال 1908 تألیف شده، پیرامون 125 تن از شاعران نیمة دوم قرن 19 و ابتدای عصر 20 اطلاعاتی داده است.
میرزا سلیم بیک سلیمی به اثر «تحفةالاحباب فی تذکرة الاصحاب» قاری رحمتالله واضح که شرح حال 145 ادیب را فرا میگیرد، 87 شاعر دیگر را ضمیمه کرد و در سال 1914 آن را به چاپ رساند. در این اثر در ردیف شعرای آسیای میانه چند تن از شاعران افغانستان، ایران، هندوستان و ترکیه نیز داخل شدهاند.
بایستی خاطرنشان کرد که علیرغم آنکه در این دوره علوم انسانی از رشدی نسبی برخوردار بود، وضع علوم دقیق و طبیعی در حالت ناگواری قرار داشت. سرزمینی که ابومحمود خجندی، ابونصر فارابی، الخوارزمی، ابوریحان بیرونی، ابوعلی ابن سینا، علی قوشچه و دهها دیگران برین فرزانگان علوم دقیق را به عالم داده است، در ابتدای قرن 20 در وضعی قرار داشت که علوم دقیق و طبیعتشناسی قریب که تدریس و تحقیق نمیشد. سبب اصلی این عقبماندگی به گرداب جهالت گرفتار شدن علمای خرافهپرست و متعصب بود. در حالی که آنها از درک درست و دقیق تعلیمات اسلامِ نابِ محمدی فرسخها دور بودند، هر گونه کشفیات علمی را خلاف دین دانسته و ممنوع اعلام میکردند. جهالت و خرافات تا جایی پیش چشم آنها را پوشانده بود که سوزاندن روغن چراغ را حرام میشمردند. این در حالی بود که پیامبر بزرگ مسلمانان حضرت محمد(ص) آموزش علم را برای هر مرد و زن مسلمان واجب دانسته، میفرماید که «اطلب العلم ولو بالصین».
دیدگاه خود را بنویسید