الفبای سیریلیک که عمدتاً در روسیه و برخی از کشورهای اروپای شرقی استفاده میشد، پس از تأسيس دولت شوروی در دهه 1920 در قلمرو آسیای میانه نیز رواج یافت. به این ترتیب، فارسی زبانان آسیای میانه به جای استفاده از الفبای فارسی، در نوشتههای خود حروف سیریلیک را به کار گرفتند. در تاجیکستان که بیشتر مردم به زبان فارسی سخن میگویند، الفبای سیریلیک به الفبای زبان تاجیکی معروف است.
استفاده از لباسهای اروپایی در بین مردم تاجیک پس از سلطه روسها بر آسیای میانه از اواخر قرن نوزدهم رایج شد و نامهای بسیاری برای پوشاکهای نو وارد زبان نوشتاری مردم شد؛ واژههایی مثل کاستیوم(کت) بریوک(شلوار) پلتا(پالتو) و پلش(بارانی).
به طور کلّی میتوان گفت: كشور تاجیکستان از سه حوزه عظیم کوهستانی تیانشان، آلای و پامیر با ارتفاعی بین 300 و 7496 متر از سطح دریا تشکیل شده است. این سرزمین عموماً به مناطق طبیعی زیر با آبوهوای متغیر از ریزگرمسیری تا برف دائمی تقسیم میشود:
درّه یغناب تقریبا از 150 كیلومتری شمال پایتخت تاجیكستان (شهر دوشنبه) شروع میشود. درّه كمی قبل از گذرگاه انزاب شروع شده و حدود 60 كیلومتر طول دارد.[2] درّه توسط رودخانههای كومبیل[3] و برزنگا[4] شكل گرفته كه از یخچالهای طبیعی تقاطع كوهستانی تاكالی[5] سرچشمه میگیرد. انشعابات رودخانههای یغناب به رودخانه زرافشان جاری میشود و محدودهی زرافشان را از محدوده حصار جدا میكند. قسمت بالایی درّه به دلیل چمنزارهای باشكوه به دامنه كوههای آلپ مشهور میباشد. منطقه جمعیت دائمی ندارد. تنها در تابستان چوپانها، گاوهایشان را برای چرا به اینجا میآورند.
مجتمع حضرتبابا در قسمت شمال شرقی دهكده چهاركوه كنونی واقع شده و شامل ساختمانهای مذهبی متعدّدی است كه در امتداد يكديگر و روبروی آرامگاه يك روحانی قرار گرفته است. جمعيّت محلّی روحانی را هستی پادشاه يا هستی امير يا امير حمزه صاحبقران مینامند.(صاحبقران به معنی استاد و منظومهی ستاره خوش يمن میباشد.)
مجتمع معماری تاريخی حضرت شاه در بخش قديمی شهر استروشن واقع شده كه متشكل از 3 ساختار مذهبی است. آرامگاه حضرت شاه، آرامگاه خدايار ولعمی و مسجد حضرت شاه و(همچنين مسجد نمازگاه) كه به شكل نيم دايرهای اطراف يك چشمه آب چيده شدهاند. حضرت شاه نام روحانی است كه در آنجا تدفين شده. طبق افسانههای شفاهی وی برادر كاظم بن عباس است كه به طور فرضی در قرن يازدهم در مجتمع شاه زند سمرقند تدفين شده و عموزادهی حضرت محمّد(ص) میباشد. در قديم قبرستان، مدرسه، گورخانه و نگارخانه در مجاورت آرامگاه وجود داشت. طبق اسناد ضبط شده دوازده قاری قرآن در شش حجره در آرامگاه زندگی میكردند و برای روح متوفّی كه در قبرستان همجوار دفن میشود طلب مغفرت كنند.
استرفشن يا استروشن (اوراتپّه سابق) شهری موزهای و مركز هنرهای دستی و تجارت باستان است. استروشن يكی از قديمیترين شهرهای آسيای مركزی است كه در سال 2002 دو هزار و پانصدمين سال خود را جشن گرفت. اين شهر در 73 كيلومتری خجند واقع شده است. پارسيان آن را كوراكده و سغديان آن را كوروشكده مینامند. پژوهشگران معاصر آن را با سيروپول باستانی شناختهاند. در قرن ششم قبل ميلاد مسيح شهر با 3 رديف ديوار قلعهدار شده و با قلعهای به طول 6000 متر احاطه شده كه بدليل بازگانی پرمنفعت و صنعتگری ماهرانه آن بسيار مشهور بود.
موزه تاریخی شهر خجند چندين سال پیش گشایش یافت. اين موزه هم اکنون به مهمترین مکان دیدنی شهر تبدیل شده و بازدید از آن جزء برنامههای حتمی ميهمانان دوّمین شهر بزرگ تاجیکستان است. نمای ساختمان آن که به استحکامات عظیم باستانی میماند، یادآور دژ بزرگی است که زمانی در کرانۀ رود سیر(سیحون) خودنمایی میکرد و گویا در سدۀ چهارم پیش از میلاد دیدبانگاه لشکر اسکندر مقدونی بوده است. بازماندههای آن دژ کهن را میتوان درست در کنار همین ساختمان جدید امروزي به نظاره نشست. در واقع بنای جديد موزه تاریخی خجند در گوشۀ راست همان دژ باستانی بنا شده است.
مجتمع ساختمانی مذهبی بزرگی به نام مقبره شيخ مصلحالدّين در مركز تاريخی شهر خجند واقع شده و به نام مصلحالدّين خجندی كه شاعر و حاكم شهر بوده و در قرن دوازدهم میزيسته نامگذاری شده است. زندگینامه وی به نام مناقب[1] حفظ و نگهداری شده است. بر طبق افسانه قومی شيخ مصلحالدّين فرد شگفتانگيز و مقدّسی بوده است. بعد از مرگش وی ابتدا در روستای اونجی به خاك سپرده شد كه در حومه خجند قرار دارد. مدّتی بعد پيروانش خاكستر شيخ را به مكانی كه هم اكنون مقبره اوست منتقل كردند و آرامگاه بزرگی بر روی قبرش ساختند.
خجند دوّمين شهر بزرگ تاجيكستان میباشد، كه در شمال كشور واقع شده است، يكی از قديمیترين شهرهای تاجيكستان كه حدود 2300 سال قبل در طول دوران الكساندر بزرگ تأسيس شد. طبق گفته تاريخ نويسان يونانی در سال 329 قبل از ميلاد مسيح، الكساندر بزرگ قلعهای بر روی رودخانه تانايس يا ياكسارت (سيحون امروزی) بنا كرد، و با آن مرز طبيعی امپراطوری خود را مشخّص كرد. وی آن را به نام خود ناميد و آن را با جنگجويان يونانی و جمعيّت محلّی سكنی داد. البته اين قلعه در ابتدا يك شهر نبود. هر چند، بعدها به دليل موقعيت جغرافيايی و استراتژيكی آن جمعيّت آن زياد شده و تبديل به شهری بزرگ شد. در تاريخ اين شهر به نام الكساندر يا اسخاتا شناخته میشود.