سفرنامه کرواسی
اسلاوونی: گنجینه پنهان کرواسی
/post-1039همانطور که خودرو از شلوغی زاگرب فاصله میگرفت، پنجره را پایین کشیدم تا بگذارم نسیم تازه صبحگاهی صورتم را نوازش کند. جاده به سوی اسلاوونی مانند روبانی سبز و نرم پیش چشمانم پیچ و تاب میخورد. در ایستگاه اتوبوس، زنی میانسال با لباس محلّی ساده امّا زیبا سوار شد و در کنارم نشست. چشمانش چون دو چشمه زلال، مهربان و کنجکاو بود. وقتی فهمید قصد دیدن اسلاوونی را دارم، چهرهاش از شوق درخشید.
مِدیموریه در شمال کرواسی: گنجینهای آرام در انتظار کشف
/post-1038با دل پر از هیاهوی شهر زاگرب، رهسپار شمال شدم. گویی تنها چند چرخش چرخ خودرو کافی بود تا از آن انرژی پرشور و نشانههای فرهنگی آشنا فاصله بگیرم و به سرزمینی پا بگذارم که همچون نقاشی آبرنگیِ محو شده در گوشهای از نقشه، منتظر کشف شدن بود. نامش را "مِجیموریه" گذاشته بودند؛ گنجینهای آرام که بین دو رود دراوا و مورا، خود را پنهان کرده بود.