امروز روز موعود بود؛ روزی که قرار بود از قصر پوتالا، این نماد باشکوه بودیسم تبّتی و یکی از شگفتانگیزترین بناهای تاریخی جهان دیدن کنم. پس از صرف یک صبحانه سبک در هتل، به همراه لیدر محلیام، تنزینگ، به سمت این قصر افسانهای حرکت کردیم. هوای لاسا کمی سرد بود، اما آفتاب درخشانِ صبحگاهی حال وهوای خاصی به شهر داده بود.
درب قطار به آرامی بازشد و نسیم خنکی که با نمنم باران عجین شده بود، صورتم را نوازش داد. هوای لهاسا، پایتخت تاریخی تبت، حتی در فصل گرمایش هم طراوت کوهستان را در خود دارد. بارانِ سبک، خیابانها را شسته بود و انعکاس نور در کوچهپسکوچههای شهر، جلوۀ دیگری به لهاسا بخشیده بود.
قطار از شهر چنگدو به سمت شهر شنینگ در شمال چین حرکت میکرد. در شهر شنینگ باید قطار را عوض کرده و با قطار معروف تبت به سمت شهر لهاسا حرکت میکردم. راه آهن چینگهای - تبت اوّلین راه آهن به تبت است که تبت را با سرزمین اصلی چین پیوند میدهد و به تاریخ تبت بدون ریل پایان میدهد.
هواپیما به آرامی روی باند فرودگاه چنگدو نشست. همان لحظه که در هواپیما باز شد، رطوبت گرم هوا مثل پتویی نرم روی صورتم نشست و عطر تند فلفلهای سیچوانی مشامم را پر کرد. با خودم فکر کردم: "خدای من، اینجا بوی زندگی میدهد!" سوار تاکسی شدم و در مسیر هتل، چشمهایم از تماشای تضاد عجیب شهر گشاد شد. از یک طرف آسمانخراشهای مدرن مثل سوزن به آسمان میرسیدند و از طرف دیگر، پیرمردهایی با کلاههای حصیری کنار خیابان روی چهارپایههای کوچک نشسته بودند و با آرامش چای مینوشیدند. راننده تاکسی با لهجه غلیظش گفت: اولین بار هست به چنگدو سفر میکنید؟ پانداهای غولپیکر رو ببینید، افتخار ماست.
با رودکی گرامی وداع کردیم و با دلی اندوهگین و با امید دیداری دیگر راهی دوشنبه شدیم. جاده خراب بود و کاروان اتومبیلهای ما با تاخیر بسیار پیش میرفتند. ساعت پنج بعدازظهر به دوراهی رسیدیم که در یک سو جاده آسفالته نو و کوتاهی بود که از میان کوهستان میگذشت و از سوی دیگر جاده قدیمی و خاکی که کوهستان را دور میزد. در جاده آسفالته شرکت ایرانی سابیر ساختن تونلی پنج کیلومتری را برنده مناقصه شده و آن را در سالهای آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد به پایان آورده است. این تونل که به نام تونل انزاب یا تونل استقلال معروف است پس از بازگشایی دچار نقصهای فنی بیشمار شد و اکنون دوباره بسته است و مهندسان و کارگران ایرانی در آن به مرمت مشغولند.
در روز نهم به سوی پنجکنت راندیم. با اتومبیلهایی راحت در جادهای کوهستانی و پیچ در پیچ، و رانندهای خوش سخن که در تمام راه نوارهای موسیقی تاجیکی برایمان گذاشت با صدای خواننده مشهور و زیبای تاجیک شبنم ثریا. شهر خجند را پشت سر نهادیم با آرزوی دیداری دیگر که زادگاه کمال خجندی است و گرامی است.
باید به سوی سمرقند میرفتیم که راه دراز بود و شب در پیش. کوتاه دیداری از ارگ بخارا کردیم و به سوی سمرقند راندیم. ارگ بخارا در اوایل قرن بیستم توسط روسها بمباران و ویران شده است و آنچه امروز هست بازسازی از بنای باستانی است. وقتی بدانجا رسیدیم، نوبت کاری به پایان آمده بود و اجازه دیدار از موزههایش را نیافتیم.
روز سوم به سوی مرو راندیم. با اتومبیلهایی راحت و خنک از نسیم کولر و همسفرانی سخاوتمند با کولههایی پر میوه و دلی پر مهر. تا به مرو برسیم راه درازی بود و بازدید مزار ابوسعید ابیالخیر در پیش. راه سخت بود و بیابان قرقوم حاکم. ابوسعید عارف قرن چهارم ایران در مهنه بهدنیا آمد و همانجا وفات یافت و بدین سبب نزد ترکمنها به «مهنه بابا» مشهور است. مزارش در مهنه است که امروز در ترکمنستان پشت کوههای سرخس واقع شده است. بسیاری او را تکمیلکننده رباعی میدانند که رودکی کبیر با ذوق سرشارش ابداع کرده بود. ماجرای دیدارش با ابنسینا شنیدنی است. آنچه او دیده بود پورسینا میدانست و آنچه بوعلی میدانست پیر مهنه دیده بود. مزارش آرامشبخش و دلپذیر است.
جاده ابریشم جاده قدیمی تجارت چین که بیش از دو هزار سال پیش مورد استفاده بود، کماکان در جهان بسیار شهرت دارد. جاده ابریشم به عنوان پلی بین چین و کشورهای اروپا، آسیا و آفریقا برای تبادلات مادی و تمدنی شرقی و غربی سهم مهمی ادا نموده است. جاده ابریشم نام شبکهای از راههای به هم پیوسته بود که تجارت زمینی چین را با نقاط مختلف دنیا همچون اروپا، آفریقا، آسیای مرکزی و یا آسیای جنوبی برقرار میکرد. این راه از شهرستان توان هوانگ در چین به ولایت کانسو میآمد و از آنجا از طریق ترکستان شرقی از درون آسیای مرکزی میگذشت و از راه بیشبالیغ و آلمالیغ و اترار به سمرقند و بخارا میرسید. در بخارا قسمت اصلی آن از راه مرو، سرخس، نیشابور، گرگان، بام و صفیآباد به ری میآمد و از ری به قزوین و زنجان و اردبیل و تبریز و ایروان میرفت. به سبب آنکه ابریشم و پارچههای ابریشمی بسیاری از چین و از طریق این جاده به غرب توزیع میشد، جاده ابریشم نام گرفت.
صبح روزی آفتابی در بغداد، با اشتیاق فراوان راهی موزه ملّی این شهر شدم. موزه ملّی بغداد، گنجینهای از تاریخ و تمدن کهن میانرودان، یکی از مهمترین موزههای جهان به شمار میرود. این موزه نه تنها برای عراق، بلکه برای تمامی دوستداران تاریخ و فرهنگ، مکانی مقدّس و پراهمیّت است. هنگام ورود به موزه، ساختمانی با معماری مدرن امّا الهام گرفته از سبکهای باستانی توجه مرا جلب کرد. در ورودی موزه، مجسمههای بزرگی از پادشاهان آشور و بابِل قرار داشتند که گویی نگهبانان تاریخ این سرزمین هستند. پس از خرید بلیط و عبور از گیت ورودی، وارد تالارهای موزه شدم.
بیش از 20 سال است که سفرهایی با عنوان "سفرهای گروهی جاده ابریشم" از مبدا ایران برگزار میکنیم. سفرهایی به مقصد کشورهای ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان، برای بازدید از شهرهای تاریخی سمرقند، بخارا و خیوه.