گروه گردشگری سفرهای ناز

چنگدو

سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت دوم)

/post-994

قطار از شهر چنگدو به سمت شهر شنینگ در شمال چین حرکت می‌کرد. در شهر شنینگ باید قطار را عوض کرده و با قطار معروف تبت به سمت شهر لهاسا حرکت می‌کردم. راه آهن چینگهای - تبت اوّلین راه آهن به تبت است که تبت را با سرزمین اصلی چین پیوند می‌دهد و به تاریخ تبت بدون ریل پایان می‌دهد.


سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت اول)

/post-993

هواپیما به آرامی روی باند فرودگاه چنگدو نشست. همان لحظه که در هواپیما باز شد، رطوبت گرم هوا مثل پتویی نرم روی صورتم نشست و عطر تند فلفل‌های سیچوانی مشامم را پر کرد. با خودم فکر کردم: "خدای من، اینجا بوی زندگی می‌دهد!" سوار تاکسی شدم و در مسیر هتل، چشم‌هایم از تماشای تضاد عجیب شهر گشاد شد. از یک طرف آسمان‌خراش‌های مدرن مثل سوزن به آسمان می‌رسیدند و از طرف دیگر، پیرمردهایی با کلاه‌های حصیری کنار خیابان روی چهارپایه‌های کوچک نشسته بودند و با آرامش چای می‌نوشیدند. راننده تاکسی با لهجه غلیظش گفت: اولین بار هست به چنگدو سفر می‌کنید؟ پانداهای غول‌پیکر رو ببینید، افتخار ماست.


شبی که چنگدو مرا گم کرد!

/post-964

ساعت ۸ شب بود وقتی هواپیمایم در فرودگاه بین‌المللی چنگدو شوانگلیو به زمین نشست. هوای شرجی سیچوان به صورتم چسبیده بود و بوی تند فلفل و ادویه‌های سیچوانی اولین چیزی بود که مرا به استقبال این شهر ۱۶ میلیونی آورد. با تاکسی به هتل اسکای تل در مرکز شهر رفتم. آسمان‌خراشی مدرن در میان جنگلی از نورهای نئونی که آسمان شب چنگدو را نقره‌گون کرده بود. چنگدو، مرکز استان سیچوان، شهری است که سنت و مدرنیته در آن درهم آمیخته. از یک سو آسمان‌خراش‌های شیشه‌ای و از سوی دیگر خانه‌های قدیمی با سقف‌های منحنی به سبک معماری سیچوانی. مردمش آرام و خونسردند، برخلاف شلوغی شهرهای شرقی چین مثل شانگهای. چهره‌ها بیشتر گرد و تپل، با پوستی گندم‌گون - یادگار آب‌وهوای مرطوب و ابری این منطقه.