* چومولونگما نام محلی قله اورست در منطقه تبت و چین میباشد.
قسمت هشتم: پیش به سوی چومولونگما
(این قسمت: دریاچه یامادروک)
خداحافظی با لهاسا...
شهری که چند روزی میزبانم بود، با آن هوای پاک و آسمان آبیاش، حالا دیگر وقتِ وداع است. نشستهام روی صندلیِ چوبیِ یک چایخانهی سنّتی و آخرین جرعههای چایِ شیرینِ تبّتی را مزه میکنم و به رفتوآمدِ مردم نگاه میکنم. زندگی اینجا جریان دارد، آرام و بیوقفه، گویی هیچکس نمیداند دلم برای این خیابانهای پر از جنبوجوش چقدر تنگ خواهد شد.
![]() | ![]() |
باد، برگهای افتاده بر پای درختان را روی بر سنگفرشهای قدیمی میچرخاند و صدای زمزمهی دعاهای بودایی از دور به گوش میرسد. لهاسا با تمام رازهایش، با آن کوههای سر به فلک کشیدهاش، با آن معابدِ پر از آرامشاش، بخشی از وجودم شده است. امّا راه در پیش است و باید رفت... به سمت شیگاتسه، به سوی دریاچهی یامادروک، به دنبالِ آن یخچالِ سترگِ کارولا و شهرِ تاریخیِ گیانتسه.
شب خواب راحتی داشتم. دیگر از آن سردرد و فشار ساعات اوّلیه ورود به لهاسا خبری نبود. بدن کاملا با ارتفاع همهوا شده است. همهوایی با ارتفاعِ لهاسا فرآیندی طبیعی و ضروری است که به بدن کمک میکند با کاهش میزان اکسیژن سازگار شود. در روزهای اول، بسیاری از افراد علائمی مانند سردرد، تنگی نفس، خستگی، بیخوابی یا حتّی تهوّع را تجربه میکنند، چرا که بدن هنوز به شرایط جدید عادت نکرده است. این حالت کاملاً طبیعی است و نشان میدهد که سیستمهای بدن در حال تنظیم خود با محیط هستند.
با گذشت زمان، بدن به تدریج با تولید بیشتر گلبولهای قرمز و هموگلوبین، اکسیژنرسانی به بافتها را بهبود میبخشد. این فرآیند معمولاً چند روز طول میکشد و در این مدت، ریهها نیز با تنفس عمیقتر و سریعتر سعی در جذب اکسیژن بیشتر دارند. ممکن است در ابتدا حتی هنگام استراحت هم احساس نفسنفس زدن داشته باشید، امّا این حالت موقتی است و بهمرور کاهش مییابد. قلب نیز برای پمپاژ خونِ غلیظتر کمی سنگینتر کار میکند، امّا پس از چند روز به وضعیت پایدارتری میرسد.
بعد از ۴۸ تا ۷۲ ساعت، بیشتر افراد احساس بهبودی محسوسی میکنند و تا روز پنجم یا ششم، بدن معمولاً به طور کامل با ارتفاع سازگار میشود. در این مرحله، انرژی طبیعی باز میگردد و میتوانید بدون مشکل به فعّالیتهای عادی ادامه دهید. برای کمک به این فرآیند، بهتر است در روزهای اول از فعّالیتهای سنگین پرهیز کنید، آب زیاد بنوشید، از مصرف الکل و سیگار خودداری کنید و غذاهای سبک و پرکربوهیدرات مصرف کنید. اگر علائم شدید یا طولانیشدنی داشتید، مراجعه به پزشک ضروری است.
جالب اینجاست که پس از سازگاری کامل با ارتفاع، حتّی ممکن است هنگام بازگشت به ارتفاعات پایینتر، موقتاً احساس سنگینیِ ناشی از اکسیژن بیشازحد داشته باشید! این نشاندهندهی آن است که بدنتان بهخوبی با شرایط جدید هماهنگ شده است. لهاسا، با تمام چالشهای ارتفاعش، در نهایت به شما میآموزد که چطور با طبیعت همگام شوید و از این تجربهی منحصربهفرد لذت ببرید.
![]() | ![]() | ![]() |
*****
وقتی وارد ماشین میشوم، یک بار دیگر به پشت سر نگاه میکنم. لهاسا، ایستاده در سایهی کوهها، آرام و ابدی، مثل همیشه. خداحافظ تا روزی دیگر... باز هم به آغوشت برمیگردم.
جادهی لهاسا به شیگاتسه را که میروم، گویی در صفحههای یک کتاب مقدّس قدم میزنم؛ هر پیچ جاده، آیینهایست که طبیعت در آن شکوه خود را به رخ میکشد. کوههای سر به فلک کشیده، با آن ابهتِ سربهسوی آسمان، انگار در سکوت به من درسِ تواضع میدهند. برفهای آبنشده روی قلّهها مثل تاجی میدرخشند و من، محو این تضادِ گرمای خورشید و سردیِ یخها، به این فکر میکنم که آیا زیباییِ جهان همیشه در همین تقابلهاست؟ در همین جا است که درک میکنم چرا انسانها آنقدر متفاوت میاندیشند؛ طبیعت خود، پر از تضادهای هماهنگ است.
رودخانههای خروشان، با آبهای خروشانش، بیوقفه از کنار جاده میگذرند و صدایشان موسیقیِ سفر من میشود. گاهی آنقدر شفاف هستند که سنگهای کفشان را میتوان شمرد، و گاهی خشمگین و خروشان، یادآورِ زندگیهایی که گاه آرام و گاه پرتلاطماند. کنار این آبها، پرچمهای دعا با رنگهای درخشان در باد تکان میخورند و دعاهای نوشتهشده بر آنها را به آسمان میبرند. این رنگهای آبی، سفید، قرمز، سبز و زرد... هر کدام نماد چیزی هستند، و من به این فکر میکنم که تفکرِ آدمیان هم چنین است؟ هزاران رنگ، هزاران باور، و با اینهمه، همه در یک باد به پرواز درمیآیند.
خانههای سنّتی بوداییان، با دیوارهای سفید و پنجرههای سیاه و قرمز، مثل مهرههایی از یک گردنبند کهن، در دامنهی کوهها چیده شدهاند. دودکشهایشان دودِ عود را به هوا میفرستد و بویِ خوشِ صندل در هوای سرد پخش میشود. باغهای کوچکِ اطراف این خانهها، با سبزیِ محدودِ گیاهانِ کوهستانی، نشان میدهند که زندگی حتّی در سختترین شرایط هم ریشه میدواند. و من میبینم که این سادگیِ معماری، این هماهنگی با طبیعت، خود فلسفهایست در برابرِ شلوغیِ شهرهای مدرن. آیا این همان دلیلی نیست که انسانها را از هم جدا میکند؟ برخی به دنبالِ آرامشِ این کوهها هستند، و برخی در هیاهوی برجهای بلند گم میشوند.
با هر کیلومتر که به سوی شیگاتسه پیش میروم، مناظر تغییر میکنند، امّا حسِ حیرت در من ثابت میماند. دریاچههای رنگارنگ مثل آینههای غولپیکر، آسمان را در خود جای دادهاند و یخچالهای طبیعی، با آن خطوطِ آبیکمرنگشان، قصّههای زمین را روایت میکنند. در این میان، گلههای یاک با موهای بلند و سیاهشان، آرام در میانه دشتها و کوهپایهها راه میروند، گویی زمان برای آنها معنایی ندارد. و من باز به فکر فرو میروم؛ شاید رازِ تکثرِ افکارِ آدمی هم در همین باشد. برخی مثل این کوهها ثابتاند، برخی مثل این رودها همیشه در حرکت، و برخی هم مثل دریاچهها ظاهراً ساکن، امّا در عمق، جاری.
سفر از لهاسا به شیگاتسه فقط پیمودنِ یک جاده نیست؛ سفریست به درونِ خودت، به درونِ همهی آن تضادهایی که جهان را زیبا کردهاند. و وقتی به آخرِ راه میرسم، تازه میفهمم که شاید حقیقت، نه در یکرنگی، که در همین رنگینکمانِ تفکرهاست.
من آسمان را در سینه دارم،
تو چقدر از جهان در خود جا میدهی؟
و من، مسافرِ این راه،
با خود اندیشیدم،
تضاد، زیبایی است
وقتی نگاه، آینه شود.
مسیر، با عبور از گردنههای بلند و درّههای عمیق، گویی تابلویی از تضادِ طبیعت را نقّاشی میکند: از یک سو، صخرههای خشن و خاکستری، و از سوی دیگر، سبزینههای نرمی که گاه با گلهای وحشیِ زرد و صورتی پوشیده شدهاند. جاده گاهی آنقدر ارتفاع میگیرد که ابرها همسفر میشوند، و گاهی آنقدر نزدیک به رودخانهها پایین میآید که صدای جوشوخروش آب، موسیقیِ راه میشود. پرچمهای دعا در این مسیر کمنیستند؛ گویی هر تیرکِ تلفن، میزبانِ رقصِ رنگها در باد است.
![]() | ![]() | ![]() |
پس از یک پیچِ تند، دریاچهی یامدروک خود را نشان میدهد. آبیِ آسمان گویی ذوب شده و در این گودالِ زمین ریخته است. رنگِ آب آنقدر زنده است که به نظر مصنوعی میآید؛ فیروزهایِ روشن در نزدیکیِ ساحل، و نیلیِ ژرف در میانه. من، بیاختیار، نفسام در سینه حبس میشود. پاهایم بیاراده از ماشین فاصله میگیرد و به سوی ساحل میرود. هوای سردِ ارتفاع، گونهها را میسوزاند، اما گرمای این زیبایی، تمامِ وجود را پر میکند.
این دریاچه، یکی از مقدّسترین دریاچههای تبّت است و بوداییان آن را "دریاچهی روحها" مینامند. میگویند رنگِ متغیرِ آبهایش از آبیِ روشن تا سبزِ تیره، بازتابِ حالاتِ درونیِ خدایانِ محلی است. زائران برای دیدنِ آینده، به اینجا میآیند و با دعا و تمرکز، تصاویری را در آب جستوجو میکنند. برخی معتقدند این دریاچه "بدونِ چشمه" است و آبهایش مستقیماً از جهانِ دیگر میآید.
در آیینِ بودا، آب نمادِ "پاکی" و "گذرا بودنِ زندگی" است. همانطور که رود هرگز دو بار از یک مسیر نمیگذرد، انسان نیز هر لحظه "تازه" متولّد میشود. تبّتیها به آبهای روان احترامِ ویژهای میگذارند و آلوده کردنِ آنها را گناهی بزرگ میدانند. حتی یخِ دریاچههای بلند که گاه قرنهاست ذوب نشده، برایشان یادآورِ "سکونِ موقت" در چرخهی بیپایانِ تولّدِ دوباره است.
ایستادهام در ساحل و به عمقِ آب خیره شدهام. آیا این رنگِ خالص، همان "حقیقتِ ناب" است که فیلسوفان در جستوجویش هستند یا شاید، مانندِ باورِ بوداییان، تنها تصویری است که باید از ذهن هم زدوده شود؟ موجهای کوچک، با صدایی آرام به سنگها برخورد میکنند و ناپدید میشوند، درست مثل افکاری که میآیند و میروند. شاید زیباییِ یامادروک در همین باشد. یادآوری که هر چیزِ عمیقی، سادهترین شکلِ خود را دارد. آبیِ آسمان، آبیِ آب، و آبیِ چشمهایی که میخواهند بفهمند.
دریاچه یامدروک، این گوهر فیروزهای خفته در آغوش کوههای هیمالیا، با رنگ آبهای متغیرش از نیلی عمیق تا سبز زمردین، یکی از سه دریاچه مقدّس تبّت به شمار میرود. این دریاچه در ارتفاعی نزدیک به ۴۴۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته و مساحتی حدود ۶۴۰ کیلومتر مربع را در بر میگیرد. عمق آن در برخی نقاط به شصت متر میرسد و آبهایش عمدتاً از ذوب یخچالهای اطراف و بارشهای فصلی تأمین میشود.
![]() | ![]() | ![]() |
در باورهای تبّتی، یامدروک تنها یک پدیده طبیعی نیست، بلکه موجودی زنده و مقدّس محسوب میشود که قادر به پیشگویی آینده است. راهبان بودایی و زائران با تمرکز بر سطح آب، به جستجوی نشانهها و تصاویر نمادینی میپردازند که میتواند سرنوشت افراد یا جامعه را آشکار کند. دالایی لامّا نیز در متون مختلف به ارتباط عمیق روحانی با این دریاچه اشاره کرده است. جزیره تاشیدور در میان آبهای دریاچه، مکانی است که راهبان برای مراقبههای طولانی مدت به آنجا میروند.
افسانههای تبّتی میگویند این دریاچه تحت حمایت خدایان قرار دارد و هرگونه بیاحترامی به آن میتواند عواقب ویرانگری به همراه داشته باشد. در فلسفه بودایی تبّتی، یامدروک به عنوان نماد انرژی زنانه در نظر گرفته میشود که در تقابل و هماهنگی با کوه کایلاش به عنوان نماینده انرژی مردانه قرار میگیرد. این دریاچه در مراسم مذهبی مختلف نقش محوری ایفا میکند و آب آن برای تطهیر و برکتیابی استفاده میشود.
![]() | ![]() |
در سالهای اخیر، تغییرات اقلیمی و کاهش بارشها سطح آب این دریاچه را تحت تأثیر قرار داده است. از سوی دیگر، ساخت نیروگاه برقآبی در نزدیکی دریاچه نگرانیهایی درباره تأثیرات منفی آن بر اکوسیستم منحصر به فرد این منطقه به وجود آورده است. با این حال، دولت چین و مقامّات محلّی تدابیری برای حفاظت از این میراث طبیعی و فرهنگی در نظر گرفتهاند.
زیبایی خیرهکننده یامدروک با آن آبهای رنگبهرنگ و مناظر کوهستانی اطرافش، آن را به یکی از جذابترین مقاصد گردشگری تبّت تبدیل کرده است. امّا فراتر از جذابیتهای بصری، این دریاچه برای تبّتیها نماد هویت فرهنگی و معنوی است، گنجینهای که نسلهاست اسرار و حکمتهای خود را در دل آبهای آرامش بخشش حفظ کرده است. هر قطره از آب این دریاچه روایتی از باورها، سنّتها و ارتباط عمیق مردم تبّت با طبیعت را در خود جای داده است.
آبهای دریاچه یامدروک تنها مایعی در دل کوهستان نیست، بلکه آیینهای است که روح یک تمدّن کهن را باز میتاباند. تبّتیها باور دارند هر موج کوچکی که بر سطح این دریاچه میرقصد، پیامی از جهان نامرئی را با خود حمل میکند. در سنت تبّتی، این دریاچه "لامو" (Lhamo) نامیده میشود. الههای که به شکل دریاچه تجسم یافته و محافظت از سرزمین و مردم را بر عهده دارد.
اسطورههای کهن میگویند: زمانی که بودیسم برای اوّلین بار به تبّت وارد شد، خدایان محلّی که حاضر به پذیرش این دین جدید نبودند، در این دریاچه سکنی گزیدند. راهبان بودایی با انجام مراسم خاصّی، آنها را به محافظان جدید دین بودایی تبدیل کردند. به همین دلیل است که امروز تبّتیها پیش از هر سفر مهمّی، به این دریاچه میآیند تا با پرتاب نذورات کوچک به آب، رضایت این محافظان نامرئی را جلب کنند.
![]() | ![]() | ![]() |
در سنّت تبّتی، رنگ متغیر آبهای یامدروک نشانهای از حالات روحانی است. آب آبی روشن نشانه رضایت خدایان است، در حالی که رنگ تیره میتواند هشداری برای وقایع ناگوار باشد. راهبان باتجربه میتوانند الگوهای امواج و جریانهای آب را تفسیر کنند. حلقههای متّحدالمرکز نشانه تغییرات مثبت هستند، در حالی که امواج نامنظم ممکن است خبر از چالشهای پیش رو بدهند.
مراسم سالانه "سنگدروپ" (Sangdrup) که در بهار برگزار میشود، یکی از مهمترین آیینهای مرتبط با این دریاچه است. در این مراسم، راهبان با خواندن مانتراهای خاص، آب دریاچه را متبرک میکنند. سپس این آب مقدّس به معابد اطراف برده میشود و در مراسم شفابخشی استفاده میگردد. تبّتیها معتقدند نوشیدن چند قطره از این آب میتواند هم جسم و هم روح را پاکسازی کند.
ارتباط تبّتیها با این دریاچه آنقدر عمیق است که بسیاری از خانوادهها نام فرزندان خود را از نشانههایی که در آب دیدهاند انتخاب میکنند. اگر تصویر ماه در آب دیده شود، ممکن است نام کودک "Dawa" (ماه) گذاشته شود. این باور که طبیعت میتواند راهنمای زندگی انسان باشد، در فرهنگ تبّتی ریشه دوانیده است.
در فلسفه بودایی تبّتی، آب یامدروک نماد "چی" (Chi) یا انرژی حیاتی است. برخلاف نگاه علمی غربی که آب را ترکیبی از هیدروژن و اکسیژن میداند، تبّتیها معتقدند آب حامل خرد و تجربه است. آنها میگویند آب این دریاچه حافظه دارد. خاطرات نیایشها، مراقبهها و اشکهای زائران را در خود نگه میدارد. به همین دلیل است که هرگونه آلودگی یا بیاحترامی به آن گناهی بزرگ محسوب میشود.
این دریاچه همچنین نقش مهمّی در پزشکی سنّتی تبّتی دارد. درمانگران سنّتی معتقدند آب یامدروک حاوی "رد" (Red) یا انرژی شفابخش است. بیمارانی که از اختلالات روحی رنج میبرند، گاهی برای "حمام روح" به کنار دریاچه برده میشوند. در این درمان سنّتی، بیمار باید در سکوت کامل به تماشای آب بنشیند تا انرژیهای منفی از او دور شوند.
![]() | ![]() | ![]() |
در هنر تبّتی، تصویر یامدروک اغلب به همراه نماد "صدف سفید" ترسیم میشود که نشانه پاکی و قداست است. نقاشان تبّتی برای ترسیم این دریاچه از رنگهای خاصی استفاده میکنند که از مواد معدنی طبیعی ساخته شدهاند. آنها معتقدند این نقاشیها میتوانند بخشی از انرژی مقدّس دریاچه را در خود حفظ کنند.
آب یامدروک در نهایت برای تبّتیها تنها یک منبع فیزیکی نیست، بلکه حلقه اتّصال بین جهان مادی و معنوی است. هر قطره از آن حکایتی از باورهای عمیق، سنتهای زنده و ارتباط ناگسستنی این مردم با زمینی است که بر آن زندگی میکنند. در دنیای مدرن امروز، این دریاچه همچنان به عنوان یادآوری قدرتمند از اهمیّت حفظ تعادل بین انسان و طبیعت باقی مانده است.
ادامه دارد...
جواد عابد خراسانی
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به منابع زیر مراجعه کنید.
- "Tibet: A History" توسط Sam Van Schaik (منبع تاریخی و فرهنگی)
- "The Sacred Lakes of Tibet" در وبسایت Himalayan Academy
- مقاله چینی: "西藏圣湖羊卓雍错的传说与保护" (افسانهها و حفاظت از دریاچه مقدس یامدروک)
- مطالعات دانشگاه لانژو (چین) دربارهٔ تغییرات زیستمحیطی دریاچه
دیدگاه خود را بنویسید