* چومولونگما نام محلی قله اورست در منطقه تبت و چین می‌باشد.

قسمت ششم: زیارت معبد جوخانگ، مقدّس‌ترین معبد تبّتی‌ها
امروز صبح با قلبی لبریز از اشتیاق از هتل خارج شدم. پس از بازدیدهای به یاد ماندنی از کاخ پوتالا، صومعه دری‌پونگ و معبد سِرا، امروز نوبت به زیارت مقدّس‌ترین معبد تبّت، معبد جوخانگ رسیده بود. خیابان‌های اطراف معبد حال و هوایی منحصر به فرد داشتند، آمیخته‌ای از تقدّس و زندگی روزمره تبّتی‌ها.
کوچه‌های باریک و پیچ‌درپیچ با سنگ‌فرش‌های صیقل‌خورده از گذر سالیان، زیر پایم صدای آرام گام‌هایم را در فضایی پر از عطر چراغ‌های کره‌ای و بخورهای معطر پخش می‌کرد. ساختمان‌های اطراف به سبک معماری اصیل تبّتی ساخته شده بودند. دیوارهای سفید با پنجره‌های چوبی قهوه‌ای تیره که با نقوش نمادین بودایی تزئین شده‌اند. سقف‌های طلایی و سیاهشان به سوی آسمان آبی تبّت سر برافراشته است، گویی پلی میان زمین و بهشت زده هستند.
مغازه‌های کوچک و بزرگ در امتداد این کوچه‌ها ردیف شده‌اند. برخی سوغاتی‌های رنگارنگ مانند مهره‌های مانی، طومارهای نقاشی‌شده تانکا و زنگ‌های دعای تبّتی می‌فروختند. برخی دیگر کره یاق و نان سوختنی تبّتی عرضه می‌کردند که زائران پیش از ورود به معبد به عنوان توشه راه می‌خریدند. رنگ‌های سرخ، زرد و سفید بر فضای بصری این خیابان‌ها حاکم اس. رنگ‌هایی که در فرهنگ بودایی نمادهای عمیقی دارند: سرخ برای قدرت روحانی، زرد برای خرد و روشنگری، و سفید برای پاکی و صلح.
همین‌طور که جلوتر می‌رفتم، زائران محلی را می‌دیدم که با چرخ‌های دعا در دست و لب‌های متحرک در حال خواندن مانتراهای مقدّس بودند. هر قدمشان گویی عبادتی در راه رسیدن به روشن‌بینی است. برای آن‌ها معبد جوخانگ صرفاً یک بنای تاریخی نیست، بلکه قلب تپنده ایمانشان محسوب می‌شود. توریست‌ها گاه محو تماشای شکوه معماری می‌شدند و گاه سعی می‌کردند با احترام در مراسم زائران سهیم شوند. برخی با خرید چرخ‌های دعا یا گردنبندهای مانی می‌کوشیدند تکه‌ای از این روحانیت را با خود ببرند.
با نزدیک‌تر شدن به معبد، نمای باشکوه برخار با دیوارهای سرخ و سقف‌های طلایی‌اش در برابر چشمانم ظاهر شد. هرچه جلوتر می‌رفتم، صدای زمزمه‌گونه راهبان و زائران بیشتر به گوش می‌رسید، گویی خود بنا زنده بود و نفس می‌کشید. در ورودی معبد، دو شیر سنگی عظیم نگهبان این مکان مقدس بودند و نقوش افسانه‌ای بودایی بر دیوارها حکاکی شده بود.
معبد جوخانگ با بیش از 1300 سال قدمت، توسط پادشاه سونگتسن گامپو در قرن هفتم میلادی بنا شده است. این معبد نه‌تنها مرکز مذهبی مهمی می‌باشد، بلکه گنجینه‌ای از هنر و تاریخ تبّتی محسوب می‌شود. داخل معبد از چندین طبقه تشکیل شده است که هرکدام کارکردی خاص دارند.

در تالار اصلی معبد، صحنه‌ای خیره‌کننده مرا به خود جلب کرد. زائرانی که به نشانه احترام کامل، حرکتی به نام "پروستراسیون" انجام می‌دادند. ابتدا به حالت ایستاده دعا می‌خواندند، سپس زانو می‌زدند و نهایتاً کاملاً بر زمین دراز می‌کشیدند. این آیین که عمیق‌ترین شکل احترام در بودیسم تبتی می‌باشد، نمادی از رها کردن پنج سمّ ذهنی (خشم، وابستگی، غرور، حسادت و نادانی) از طریق تماس پنج نقطه بدن با زمین است.
پروستراسیون یا سجده کامل، یکی از والاترین اشکال عبادت در بودیسم تبّتی است که ترکیبی از حرکات فیزیکی، تمرکز ذهنی و نیایش معنوی را در بر می‌گیرد. این آیین کهن که ریشه در متون مقدّس بودایی دارد، نه تنها نشانه‌ای از فروتنی مطلق در برابر بودا و موجودات روشن‌ضمیر است، بلکه مسیری برای پالایش کارما و دستیابی به روشن‌بینی محسوب می‌شود. در تبّت، این آیین تحت تأثیر مکتب بودیسم وجریانا و آموزه‌های گورو رینپوچه تکامل یافته و به بخشی جدایی‌ناپذیر از تمرین‌های روحانی تبدیل شده است. زیارت‌گاه‌های مقدّسی مانند کاخ پوتالا و معبد جوخانگ در لهاسا از مکان‌های اصلی برای اجرای این آیین به شمار می‌روند.

اجرای کامل پروستراسیون شامل سه مرحله هماهنگ جسم و ذهن است. ابتدا زائر با دست‌های به حالت نیایش (آنجالی مودرا) و زمزمه مانترای "اوم مانی پادمه هوم" می‌ایستد. سپس به نشانه رها کردن غرور، زانو زده و کف دست‌ها را بر زمین می‌گذارد. در نهایت، با دراز کشیدن کامل و تماس پیشانی با زمین، تسلیم شدن مطلق به حقیقت را نشان می‌دهد. این حرکات نمادین، پنج سمّ ذهنی شامل نادانی (پیشانی)، خشم و وابستگی (دو دست) و غرور و حسادت (دو زانو) را مورد هدف قرار می‌دهد. تکرار این آیین معمولاً ۱۰۸ بار (عدد مقدس در بودیسم) یا حتی هزاران بار انجام می‌شود.
بر اساس متون بودایی مانند "لامریم"، پروستراسیون تأثیر عمیقی بر پالایش کارما دارد. این عمل نه تنها یک مدیتیشن پویا محسوب می‌شود که اضطراب را کاهش می‌دهد، بلکه تحقیقات دانشگاهی نیز نشان داده‌اند که می‌تواند باعث افزایش انعطاف‌پذیری و کاهش فشار خون شود. بسیاری از زائران تبتی مسیرهای طولانی مانند راه ۸۰۰ کیلومتری از له به لهاسا را با انجام پروستراسیون طی می‌کنند که ممکن است تا ۱۸ ماه به طول بینجامد. در معبد جوخانگ، فرشی از چوب سدر به دلیل سایش ناشی از میلیون‌ها پروستراسیون، هر ۱۰ سال نیاز به تعویض دارد.

با وجود فواید روحانی و جسمانی، پروستراسیون می‌تواند چالش‌هایی نیز به همراه داشته باشد. اجرای نادرست این آیین ممکن است به مفاصل آسیب برساند و برخی معلمان بودایی مانند پما چودرون هشدار می‌دهند که تسلیم شدن در این آیین نباید به معنای از دست دادن قدرت فردی تفسیر شود. با این حال، این تمرین کهن همچنان برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان الهام‌بخش بوده و پلی میان محدودیت‌های مادی و بی‌نهایت روح محسوب می‌شود. همانطور که دالایی لاما اشاره کرده است، پروستراسیون عملی است که می‌تواند کیفیت زندگی روحانی را به میزان قابل توجهی ارتقا بخشد.

برای کسانی که مایل به تجربه این آیین هستند، توصیه می‌شود با ۳ پروستراسیون روزانه آغاز کرده و به تدریج تعداد آن را افزایش دهند. نکته کلیدی این است که به خاطر داشته باشیم در این تمرین، کیفیت اجرا از کمیت آن اهمیّت بیشتری دارد. پروستراسیون نه تنها یک عمل مذهبی، بلکه نمایشی از فلسفه عمیق بودایی درباره پیوند ذهن، بدن و روح است. این آیین باستانی با وجود سادگی ظاهری، لایه‌های پیچیده‌ای از معنویت و خودشناسی را در بر می‌گیرد که می‌تواند برای جویندگان حقیقت در دنیای مدرن نیز الهام‌بخش باشد.

طبقه همکف معبد شامل تالار بزرگ اجتماعات بود که راهبان در آن مراسم روزانه را برگزار می‌کردند. در این تالار، مجسمه‌های طلایی بودا و بودیساتواها در نور کم چراغ‌های کره‌ای می‌درخشیدند. راهبان با ردای سرخ در حال خواندن سوتراهای مقدّس بودند و صدای یکنواختشان همراه با بوی عود، فضایی روحانی خلق کرده بود.اعتقاد بر این بود که معبد جوخانگ محل اقامت چنرزیگ (بودیساتوای مهربانی) است. مجسمه‌ای از او در تالار اصلی قرار داشت که بنا به باورها به طور معجزه‌آسایی ظهور کرده بود. هزاران زائر هر روز برای تقدیم پارچه‌های ابریشمی و کره یاق به پای این مجسمه می‌آمدند.
طبقات بالاتر معبد شامل حجره‌های راهبان و کتابخانه‌ای غنی از متون مقدس بودایی بود که برخی از آنها قدمتی هزارساله داشتند. این متون گنجینه‌ای از دانش و فلسفه بودایی را در خود حفظ کرده بودند.
مراسم مختلفی در این معبد برگزار می‌شد. مراسم روزانه سوتراخوانی توسط راهبان، جشن لوسار (سال نو تبتی) با رقص‌های آیینی و نقاب‌های نمادین، و مراسم نوربوتونگ که در آن هزاران شمع برای نماد روشنگری روشن می‌شد، از جمله این آیین‌ها بودند.
در گوشه‌ای از تالار اصلی، زائرانی را دیدم که در سکوت به تماشای مجسمه‌ها نشسته بودند. برخی با چشمانی بسته در حال مراقبه بودند و اشک‌های تقدّس برخی دیگر نشان از عمق ایمانشان داشت. فضای معبد آنقدر روحانی بود که حتی توریست‌هایی که ظاهراً برای بازدید آمده بودند نیز تحت تأثیر قرار گرفته و به احترام سکوت اختیار کرده بودند.
علت مقدّس بودن این معبد نه تنها به دلیل قدمت تاریخی آن، بلکه به خاطر باور عمیق تبّتی‌ها به حضور معنوی بودیساتواها در این مکان بود. هر دعایی در سایه دیوارهای این معبد مستجاب شمرده می‌شد.
پس از چند ساعت گردش در معبد و تماشای آیین‌های مختلف، کم‌کم برای خروج آماده شدم. هنگام خروج، یکبار دیگر به تماشای زائرانی که مشغول پروستراسیون بودند ایستادم. برخی از آنها صدها بار این حرکت را تکرار می‌کردند، گویی در جهانی دیگر سیر می‌کردند.

پس از خروج از معبد، احساس می‌کردم نه فقط از یک بنای تاریخی، بلکه از جهانی پر از معنویت و ایمان دیدن کرده‌ام. جوخانگ تنها یک معبد نبود، بلکه تجلی زنده فرهنگ بودایی تبّتی است. جایی که تاریخ، هنر و ایمان در هم آمیخته و هر بیننده‌ای را به تفکر و تامل وا می‌دارند.
تجربه بازدید از معبد جوخانگ برایم یادآور این حقیقت است که در دنیای پرسرعت امروز، هنوز مکان‌هایی وجود دارند که زمان در آنها به آرامی می‌گذرد و انسان‌ها می‌توانند فارغ از دغدغه‌های مادی، به جستجوی معنویت بپردازند. این معبد با تمام شکوه و تقدسش، تصویری ماندگار در خاطرم ثبت کرد که هرگز فراموشش نخواهم کرد.

ادامه دارد...
جواد عابد خراسانی

قسمت هفتم...